Friday, May 23, 2008

چند نکته

دولت حجم زیادی از روز مرگی ما را ، پر می کند آنتونی گرامشی
کیفیت زندگی روزمره ما به کیفیت دولت بستگی قابل توجهی دارد در بازار حمل و نقل آموزش بهداشت رسانه امنیت و... تاثیر دولت در همه جا دیده می شود

@@@@@@@

وقایع زندگی محرک اندیشه ها و تصورات ماست
مصالح لازم (نمادها و تصاویر) برای اندیشه را ما در گذشته در ذهنمان انبار کردهایم
قوائد همنشینی و ایجاد توالی در حین اندیشیدن را ، هم از محیط با توجه به آموخته ها و واقعیت می گیریم
بر اساس قوائد ترکیب ما اندیشه های خاص خود را می سازیم
ما بر اساس گزینه های دریافتی انتخاب های خود را کرده و به گزینه های جدید می رسیم
قضاوت های ما نتیجه ی انتخاب های ما و انتخاب های ما نتیجه قضاوت های ماست و همه ی اینها یا به ما داده شده یا ما از داده ها ترکیبشان را ساخته ایم
خلاصه
آنچه در مغزتان می گذرد ، جهانتان را می سازد و برعکس

@@@@@@@

پیش چشمت داشتی
شیشه ی کبود
لاجرم عالم
کبودت می نمود

این شعر زیرکانه است ولی : من آزاد که نوع عینک را بایستی انتخاب کند از کجاست؟ نوع عینک از کجاست؟ و عینک ساز کیست و چرا اینگونه ساخته است؟

Sunday, May 18, 2008

در وضعیت آزادی انسانی چه روی می دهد و آن چگونه است؟

در وضعیت آزادی انسانی چه روی می دهد و آن چگونه است؟
هویت انسان همواره متاثر از وضعیت انسانی اوست ؛ وضعیت انسانی بشر تحت تاثیر ذهنیات از قبل شکل گرفته او و شرایط محیطی او و تعاملات بین این دو و پاسخ هایی که به الزامات همدیگر می دهند ، بستگی دارد . غالبا محیط فرد را می توان تا اندازه ای هوشمند دانست . بواسطه دیگران و و جود هایی که تا اندازه ای قائده مند رفتار می کنند اگر فرد در یک وضعیت انسانی متوجه باشد که داری حق انتخاب است و گزینه های متعددی در پیش روی دارد که می تواند از میان آنها دست به انتخاب بزند و ادامه دهد و مسئولیت انتخاب هایش نیز با خود اوست در این صورت فرد آزاده است یعنی به آزادی فردی خودش متوجه است فرد آزاده در یک موقعیت محیطی روانی هرچه بیشتر گزینه های بیشتری را برای انتخاب بتواند فهرست کند از درجه آزادی بیشتری برخوردار بوده و آزادتر است اینکه فرد کدام گزینه را انتخاب می کند به خواسته ها و نیاز ها و اهداف و حساب سود و ضرر او بر می گردد پس در راستای خود انتخاب می کند شرایط محیطی هر چه بیشتر گزینه های مطلوبتری در اختیار فرد قرار دهد برای انتخاب در راستای مصالحش شرایط آزادانه و انسانی تری است واینگونه محیط ها را محیطی آزاد و یاری دهنده در جهت پیشرفت و ترقی می خوانیم وبه همین طریق فرد غیر آزاد و محیط مجبور کننده فرد نیز می تواند توصیف شود.

وضعیت بغرنجی که در آنیم

راه حل گروهی از آدمها در مواجه با واقعیت های ناخوشا یند : گریز به فضاهای ذهنی دل خوش کن

در زندگی واقعیت های نا خوشایندی همچون بیماری ها ، شکست ها ، پیری و فرتوت شدن و در ضمن قتل و کشتار و مرگ در اثر انواع رویدادها و حتی مرگ طبیعی موجود می باشد ؛ که از بعضی از اینها ، به هیچ وجه راه گریزی نیست و گویا سرنوشتی حتمی و اجباری و بی هیچ برو و برگردی می باشند ، در مقابل این رویداد ها چه موضع ذهنی بایست اختیار نمود ؟ و آنجا که هیچ نمی توان کرد چگونه بایست بود؟ انسانی که می خواهد در مواجه با زندگی رویکردی واقع بینانه و عقلانی اختیار کند ؛ آنجا که واقعیت موحش و زشت می شود و عقل وا می ماند چه بر سر رویکردش می آید؟ هنگامی که عقل سمت و سویی را پیشنهاد می کند ، و احساس و دل جهتی دیگر را که خوشایند احساس است ولی با عقل نمی خواند انسان تابع کدام بعد از واقعیت وجودیش بشود؟ و همسو با آن هویت سازی خود را پی بر آرد؟ در این چنین مواقعی پاسخ به غایت سخت و مشکل می گردد و افراد مواضع گونه گون اختیار و با شدت از مواضع خود طرفداری می کنند و ممکن است بر حمایت از نقطه نظر خود جانفشانی نیز کنند. و آنجا که سوال بسیار مهم و حیاتی می گردد جواب نیز خصوصیاتی اینگونه می یابد.

و آنجا که پاسخ های مبتنی بر واقعیت جواب نمی دهد بر پاسخ های ذهنی تکیه می شود و در گریز از فضاهای نا خوشایند واقعی به فضاهای دلپسند ذهنی می گریزد و وقتی وا قعیت نا مطلوب است سر را زیر برف نگه می دارد و می گوید این بهترین راهبرد است ؛ هر چند که پاسخی ذهنی داده است و امر واقع به کار خویش مشغول است و او در نهایت حاکم قهری روند زندگی است.

در این میان ذهن نیز بیکار نمی نشیند و راههای ترکیبی اختیار می کند و راه حلی واقعی و ذهنی می سازد تا هم ارتباطش با امر واقع منقطع نگردد و هم دل زخم دیده اش التیامی درونی بیابد . و هنگامی که ضمیر بانگ بر می آورد که اینها کلا ساخته ذهنی تو و دیگر انسانها در حال یا گذشته است با انواع روش ها نمی پذیرد و با ایجاد انواع موانع ذهنی و وا پس زدن زیر بار نمی رود و هی تکرار می کند و تکرار می کند تا ذهنیت بی پشتوانه ی خود را بر کرسی نشاند آدم جمع می کند داد می زند دنگ وفنگ ذهنی اش را می چرباند و خلا صه تسلیم نمی شود و برای خود خواهی و خود شیفتگی و تداوم خود هر کاری می کند . و نه تنها به خود که به دیگرانی که در موقعیت او نیستند هم ظلم می کند و سعی می کند فضای ذهنی خود ساخته و خود مغلوبش شده اش را همچون چتری بر اذهان دیگران نیز بگستراند و کوچکترین مخالفتی را بر نمی تابد و مبادا که بی اساس بودن همبافته ی ذهنی اش آشکار گردد و ...
چه می توان کرد ؟ نتیجه می شود وضعیت دراماتیک ما که توش گیر کردیم و نمی دانیم چه کنیم.

Saturday, May 10, 2008

فرد و دنیایش

مي خور كه به زير گِل بسي خواهي خفت
بي مونس و بي حريف و بي همدم و جفت
زنهار به كس مگو تو اين راز نهفت
هر لاله كه پژمرد نخواهد بشكفت

اي بس كه نباشيم و جهان خواهد بود
ني نام ز ما و ني نشان خواهد بود
زين پيش نبوديم و نبد هيچ خلل
زين پس چو نباشيم همان خواهد بود
هرکس ، دنیایی دارد که به آن سرگرم است . او و دنیایش ، هر دو ، تغییر می کنند . دنیای او با او زاده می شود و با ارتباطات او، با ادراکات او ، و با رفتار های او دنیایش هم تغییر می کند . دنیای فرد بسیار قوی است و از دیگرانی که هوشمند ند و از قبل نیز بوده اند ، نیز تشکیل شده است این دنیا فرد را تغییر می دهد و باعث شکل گیری شخصیتی خاص در او می شود . اگر مبادلات شخص و دنیایش با هم ، دگر گون شود . هم شخص و هم دنیایش دگرگون می شود . دنیای فردی ، از فضاهای زمانی و مکانی و اجزای درونی آن ، که فرد در آن و با آنها زیسته است تشکیل شده است . همانطور که هر فرد هویتی خاص دارد دنیایی خاص خود هم دارد .
برای خوش زیستی و خوب زیستی فردی بایستی فرد و دنیایش تعاملات مناسبی با هم داشته باشند و با هم انطباقاتی مناسبی بر قرار کنند . فرد با عرضه ی موادی مناسب به دنیای خود می تواند آن را مناسب و هم جهت با خود سازد. و در دنیای فردی بهتری زندگی کند .
بزرگی ، پیچیدگی ، خشونت و قدرت دنیای فردی به همین کیفیات اما در فرد بستگی دارد . فرد و دنیای فردی یگانه ای با هم متحول و با هم رو به جلویند.

Thursday, May 8, 2008

آنچه می اندیشیم و آنچه روی می دهد

آنچه می اندیشیم و آنچه روی می دهد
بعضی وقت ها به موضوعی می اندیشیم و بعد به خود می گوئیم اینطور فکر نکن شاید اتقاق افتاد! چقدر این نوع قضاوت صحیح است ؟ آیا به صرف اندیشه به امری زمینه رخ دادن آن فراهم می شود؟ آیا اندیشه ی فرد روی رویدادهای محیطی او تاثیر می گذارد؟ ارتباط اندیشه و واقعیت های نوظهور چگونه است؟ منشا اندیشه کجاست؟
چگونه اندیشه ی خود و دیگری را کنترل و هدایت و سازماندهی می کنیم؟ آیا نهی از گونه ای از اندیشه یا ایجاد محدودیت در بروز و ظهور اندیشه ای ، عامل این نوع قضاوت نبوده است که اینطور فکر نکن بدش را می بینی؟
آیا گونه ای از اندیشه ، در راستای منافع گروهی از طبقات اجتماعی نیست و برای همین هم از آن نوع اندیشه جانبداری می کنند و مانع ایجاد و بیان و تبلیغ اندیشه های دیگر می شوند؟ اندیشه ی صحیح کدام است؟ آیا اندیشه می تواند صحیح یا غلط باشد؟ چارچوب تشخیص اندیشه صحیح و یا غلط کدام است؟ و...

یک بیان بر اساس این که چقدر محتوا از نظام های مورد بحث را شامل می شود در بازه ای از صحت کامل تا کاملا غلط می تواند متغیر باشد و هنگامی که ما ارتباط بین دو امر را بیان می کنیم بایستی نحوه و شرایط و میزان ارتباط را نیز بیان کنیم . دو چیز در شرایطی ممکن است به هم مرتبط باشند و در شرایطی دیگر خیر.

اندیشه های گوناگون و با نتایج متفاوت در باره ی یک موضوع می تواند در ذهن ما شکل بگیرد و ما با توجه به واقعیت و خواسته خود و ارزیابی شرایط و شخصیت مان رفتار خاصی را در قبال آن موضوع اتخاذ خواهیم کرد بنا بر این نوع اندیشه ما در رفتار ما موثر است اما چقدر و چگونه؟

آیا ممکن نیست اندیشه ی خاصی از ما تاثیری در رفتار ما نداشته باشد؟ اینکه ما متوجه چه حقایقی از جهان پیرامونمان باشیم و چه چیزی را بعنوان حقیقت نهایی پذیرفته باشیم در شکل گیری شخصیت ما موثر است و رفتار ما خروجی توامان شخصیت و محیطش است .

راستش با طراحی محیط مناسب و ایجاد شخصیت با ویژگی های مطلوب می توان آدمیان را در فضایی قرار داد که رفتار های خاصی را بروز دهند اما اینکه آیا گروهی حق دارند این کار را انجام دهند و یا نه مسئله دیگری است.

اندیشه آزاد ، بیان آزاد و رفتار حتی المقدور آزاد که با روش های قانونی محدود شده باشد باعث تنوع و نوآوری و پیچیدگی نظام یافته منطبق با واقعیت می گردد و از الگوی تکاملی موجودات زنده در طبیعت بر اساس مکانیزم های انتخابگر آن تبعیت می کند و روشی پذیرفته شده در جوامع پیشرفته در قبال رفتار با دیگران است.

انسان مسئول و شریف و دوستدار دیگران خود در شکل گیری شخصیتش نقش قابل توجه ای دارد و از نوع شخصیت خود راضی است و آن را مبتنی بر حقایقی می داند و به خوبی با دیگران و به نحو سازنده ای رفتار می کند این شخصیت به نمادین بودن هویتش آگاه است و می داند که تصوراتش فقط در ذهن اوست و در محیط می توان هر رفتاری که مصلحت ایجاب کند انجام داد.

چنین شخصیتی صرف اندیشه را باعث بروز رویداد ها نمی داند و می داند عوامل زیادی در تحقق این امر دخیلند که اندیشه هم در ابتدای این روند و شروع آن می تواند موثر باشد.

Tuesday, May 6, 2008

از منافع تاریخ

توجیه و توضیح
و دلیل
نحوه ی بودش هویت ها

خشونت های آرمان خواهی

نظام های معطوف به قدرت با کسی تعارف ندارند
یا در خدمت آن ها خواهی بود
یا کنار زده و منزوی خواهی شد
اگر نابودت نکنند که دشمنی

واقعیت های مرگ

پایان زندگی فردی
پایان ادراک وفهم
و لذت های فردی
پایان اندیشه ورزی و سخن گفتن
توسط فرد
پایان دنیا
که توسط فرد ادراک شده
پایان خیال پردازی فرد در باره ی آینده
پایان حاضر بودن در جایی
پایان اراده داشتن
مردن با خوابیدن یکسان نیست
بیدار شدن در کار نیست
پس از مرگ وزش خنکای باد را بر گونه ها حس نخواهی کرد
آیا این واقعیت ها را می پذیریم؟
یا به نظام هایی ذهنی که از قبل ساخته شده اند می گریزم
تا نحوه ی بودن خود را که از قبل شکل گرفته را ادامه دهیم

لحظه های زندگی را دریاب

جایی خواندم
زندگی مثل یه بستنی است
از آن لذت ببرید
قبل از آنکه آب شود

حالت ذهنی صفر

بی هدف و بی مقصد
خوشحال باش
همواره در حالت صفر
لذت ببر
وضعیت بی غصه
آآآآآآآآآآآه
چقدر عالیه

Sunday, May 4, 2008

دلهره های هیچ نبودن

دلهره های هیچ نبودن
انسان تنها موجود زنده ای است که نمی خواهد همان باشد که هست
آ لبر کامو
در میان موجودات زنده ، که هر یک ویژگی های آشکاری دارند . ویژگی آشکار انسانی ، که ما براحتی متوجه آن می شویم توانایی فکر کردن سخن گفتن و در کل به کار گیری سیستم های نمادین (نظام های نشانه ای) بوسیله ی خود و در جهت ایجاد ارتباط است . نظام های نشانه ای از انواع نشانه ها و سمبولها تشکیل شده اند اینها حتی می توانند جسم داشته باشند هر چند که بیشترشان از جنس علائم و سیگنال هایند و از این قبیل.
وجود تصورات و خیالات در آدمی که از نتایج حافظه مندی و خاطره داری آدمی است خود باعث ایجاد انواع نظام های سمبولیک مربوطه گردیده است که انسان ها معمولا این نظام های سمبولیک را به صورت خودکار و بدیهی به کار می گیرند و زندگی با آنها برایشان کاملا واضح و موجه می باشد .

انسان چیست؟
انسانها از ترکیبات ارگانیک و یاخته ها بافت ها و اندام ها و دستگاه ها و در یک همبندی و همنشینی همه ی اینها با هم بصورت نظام مند در کنارهمشان برای ایجاد انسان بصورت یک موجود زنده مجزا ، همچون بقیه موجودات ، که موضوع مطالعه ژنتیک دانان و یاخته شناسان و بافت شناسان و... کلان جسم و اجزا جسم شناسان می باشد .
در ضمن انسانها زندگی جمعی هم دارند و از عوارض زندگی جمعی آدمیان ، استفاده از سیستم های نشانه ای همچون زبان و کاربردهای زبان در تولید رسم رسوم ومرام ها و گفتمان ها و عقاید و باورها و ... است که در جهت تولید هویت فردی و جمعی و همبستگی ایشان کاربرد دارد.
بازتاب همه ی این ها در حافظه آدمی و فعال بودن محتوی حافظه برای یاد آوری و به کار گیری خودش در رابطه با نیاز های زندگی و ارتباط و در کل خود ، منجر به ایجاد هویت یا خود می شود که نحوه ی بروزش به محتوی خود و پیرامونش بستگی دارد.
همه ی اینها بصورت خودکار بر اساس نظام مندی هایشان روی می دهند و انسان از اینکه فقط از ترکیبات ارگانیک و نظام های نشانه ای تشکیل شده از پذ یرش آن امتناع می ورزد. و به خاطر توانایی هایش و انعطاف پذیریش در به کار گیری همزمان همه ی این نظام های نشانه ای خودخواه می شود و خود را ماورای همه ی اینها می پندارد و وانمود می کند و شاید شدیدا باور هم کند و فریاد هم بزند!
ولی علی رغم همه ی این موارد واقعیت عوض نمی شود و انسان بهتر است چیستی خود را بپذیرد و تسلیم آن شود و با آن زندگی کند.
خود فریبی بس است نظام های نشانه ای بایستی صحیح ایجاد و به کار گرفته شوند.
فعلا پایان